خدمت رسانى از منظر اخلاق اسلامى
مفهوم خدمترسانى
مفهوم گسترده خدمت رسانى را در متون دينى مىتوان در لابهلاى مفاهيمى از قبيل: تلاش در برآوردن نيازهاى مؤمنان، ادخال سرور در قلوب آنان، احسان، اهتمام به امور مسلمانان، اعانت مسلمين، يارى رساندن به گرفتاران، گشودن گرفتارى مؤمنان و مانند آن جست و جو كرد.
اين مفهوم گسترده شامل سود رسانى افراد نسبت به يكديگر و يا همنوعان مىشود و به صورت وام دادن، سير كردن، پوشاندن، رفع گرفتارى از يكديگر و نيز همكارى زن و شوهر در محيط خانه و خدمات عام المنفعه از قبيل مدرسه سازى، تأسيس دانشگاه، ساختن خوابگاههاى دانشجويى، وقف كردن اموال براى محرومان و اقشار آسيبپذير و... بروز مىكند، چنان كه خدمتگزارى به مردم در نظام دينى به صورت نهادينه شده نيز نوعى ديگر از مصاديق خدمت رسانى است.
آنچه در اين نوشتار بيشتر مورد توجه است نوع اخير خدمت رسانى است كه خدمات كارگزاران، دولتمردان، مسئولان مملكتىدر هرردهاى رادربرمىگيرد وهركس براساسنوع مسئوليت و وظايف محوّله مىبايست در يارى نظام و مردم از هيچ كوششى دريغ نورزد.
حكومت دينى، مسئوليتها و خدمت رسانى
فلسفه وجودى حكومت دينى و حاكميّت اسلامى، برقرارى عدالت و خدمتگزارى به مردم، به ويژه، محرومان و پابرهنگان است، تا اينكه تحت حمايت اين حاكميت، زندگى سالمى داشته، در آسايش و امنيت به سر برند؛ ستمى بر آنان روا نشود؛ حقى از آنها ضايع نگردد و به عزت و اقتدار اسلامى برسند.
واگذارى و پذيرش مسئوليتها نيز در اسلام، در راستاى استقرار و گسترش عدالت اجتماعى و خدمت رسانى به همنوعان در همه عرصههاى اجتماعى است و «مسئوليت» در نگرش اسلامى بار امانتى سنگين بر گرده افراد است كه اگر نتوانند به شكل شايسته به مقصدش برسانند و حقش را ادا كنند، سخت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. امام على(ع) به يكى از كارگزارانش نوشت:
... اِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لكِنَّهُ فى عُنُقِكَ اَمانَةٌ.
همانا مسئوليت [و منصب] تو، طعمه و شكار نيست، بلكه بار امانتى در گردن تو است.
هر چه مقام و جايگاه بالاتر و مهمتر، وظيفه خدمتگزارى بيشتر و سنگينتر! بر همين مبنا وظيفه پيامبران الهى در قبال مردم بالاترين بود و خدماتشان شايان توجهتر. اولياى گرامى اسلام و پيشوايان دينى نيز اين گونه بودهاند. زندگى آن بزرگواران مملو از خدمات شايسته به بشريت از زمان حضور و تا هميشه تاريخ است و هر كدام در اين ميدان صحنههايى بس بزرگ و با شكوه از حماسه و ايثار خلق كردهاند.
رهبران الهى نيز كه مشروعيت حاكميت خويش را از كانال الهى دريافت كردهاند و بازوان اجرايىشان و زنجيرهاى كه به آنان وابسته است همه و همه بايستى اينگونه باشند. چنانكه بنيانگذار جمهورىاسلامىايران، حضرت امامخمينى(ره) اينگونه بودومىفرمود:
من خادم شما هستم. من خادم ملت هستم، من آمدهام كه بزرگوارى شما را حفظ كنم. منآمدهام كه دشمنان شما را زمين بزنم. من آمدهام كه ملّت را يك ملّت مستقل كنم.
... به من اگر خدمتگزار بگويند بهتر از اين است كه رهبر.
سيل نيازهايى كه از جانب آحاد مردم به سوى مسئولان مملكتى در هر ردهاى سرازير مىشود، هديه و نعمتى الهى است كه شكرانهاش، تعهد، دلسوزى، وظيفهشناسى، تلاش پيگير در رفع اين نيازمنديها و احساس ملامت و خستگى نكردن در خدمت رسانى شايسته به مردم است.
امام حسين عليهالسلام در بيان اين نكته مهم چنين مىفرمايد:
اِنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللّهِ عَلَيْكُمْ فَلا تَمُلُّوا النِّعَمَ.
همانا نيازمنديهاى مردم به شما از نعمتهاى خدا برشماست. بنابراين از اين نعمتها دلگير نشويد.
دانى كه خدا چرا تو را داده دو دست؟ من معتقدم كه اندر آن سرّى هست
يك دست به كار خويشتن پرداختن با دست دگر ز بى كسان گيرى دست
خدمت رسانى، ارزشى اخلاقى
بدون ترديد خدمت به بندگان خدا يك ارزش صد در صد اسلامى و اخلاقى است. آيات و روايات فراوانى دربارهاش وارد شده است. سيره عملى رسول اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) نيز بهخوبى گوياى آناست وشايد عملى ارزشمندتر از خدمت به خلق درگفتار وسيره آنبزرگواران نيابيم. پيامبراكرم(ص) آن را در رديفايمان بهخدا آورده،مىفرمايد:
دو خصلت است كه چيزى بالاتر از آندو نيست:يكى ايمان به خدا،ديگرى سود رساندن به بندگان خدا.
حضرت على عليهالسلام نيز مىفرمايد:
به همه مردم نيكى كن؛ چرا كه ارزش هيچ عملى در پيشگاه خداوند سبحان با فضيلت كارهاى نيك برابرى نمىكند.
بنابراين، از نظر ارزشى و حسن فعلى كمتر عملى به پاى خدمت به مردم مىرسد. از نظر حسن فاعلى نيز هر كس براى اجتماع و مردم سودمندتر باشد از بهترين مردم به حساب مىآيد. از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند: خدا چه كسى را بيشتر دوستدارد؟ فرمود: كسى كهبراى ديگران سودمندتر باشد. علىعليهالسلاممىفرمايد:
اَفْضَلُ النّاسِ اَنْفَعُهُمْ لِلنّاسِ.
بهترين مردم كسى است كه براى مردم مفيدتر باشد.
امام صادق عليهالسلام كسانى را كه مرجع مردم در گرفتاريها و مشكلات هستند، مؤمن حقيقى شمرده، مىفرمايد:
خداوند در روى زمين بندگانى دارد كه مردم در انجام خواستههاى دنيايى و آخرتى خود به آنان پناه مىبرند. آنها مؤمنان حقيقى و روز قيامت در اماناند.
خدمترسانى در آثار مكتوب علماى اخلاق نيز در شمار فضيلتى اخلاقى مورد بحث قرار گرفته است. از جمله مرحوم نراقى در كتاب جامعالسعادات روايات متعددى درباره اين موضوع آورده و در مقابل، بى اعتنايى به امور مسلمانان، ترك يارى و سهلانگارى در آن را از صفات رذيله و دليل ضعف ايمان دانسته و آن را نتيجه كينه و دشمنى، كسالت، حسادت، بخل و ضعف نفس انسان شمرده است.
معيارهاى ارزشمندى
بيان شد كه خدمت رسانى كارى اخلاقى و ارزشى است. حال سؤال اين است كه چرا چنين فعلى ارزشى است؟ آيا اصل آن ذاتاً خوب و پسنديده است؟ يا خوب بودنش جهات ديگرى دارد؟
در ارزشمندى خدمترسانى مىتوان معيارهاى زير را برشمرد:
1 ـ ارزش ذاتى
براساس بيان آيات و روايات اصل خدمت رسانى كارى پسنديده، عقلايى و تحسينبرانگيز، همچنين كارى ماندگار و داراى اثرى جاودان است، از قرآن كريم استفاده مىشود كه آنچه به سود مردم باشد جاودانى و آنچه سودمند نباشد، همانند كف روى آب از بين رفتنى است:
... فَاَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ اَمّا ما يَنْفَعُ النّاسَ فَيَمْكُثُ فِى الاَْرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الاَْمْثالَ(رعد: 17)
اما كف به كنارى مىافتد و نابود مىشود، ولى آنچه به مردم سود مىرساند [مثل آب يا فلز خالص] در زمين مىماند. خداوند اينگونه مثال مىزند.
امام صادق عليهالسلام در تفسير آيه شريفه «وَ جَعَلَنى مُبارَكاً اَيْنَ ما كُنْتُ...» كه درباره حضرت عيسى(ع) نازل گشته، مىفرمايد: مقصود از «جَعَلَنى مُبارَكاً»، اين است خداوند او را براى مردم بسيار سودمند قرارداد.
پيامبر اكرم(ص) اين سودرسانى را عملى شايسته و ريشه عقلانيت شمرده، مىفرمايد:
ريشه عقلانيت، پس از دين (و ايمان به خدا) عبارت است از بشر دوستى و نيكى به مردم؛ اعم از نيك و بد.
2 ـ حسّ نوع دوستى
معيار ديگر ارزشمندى خدمت رسانى، حس نوعدوستى و غير خواهى است. عواطف انساندوستانه حكم مىكند كه خدمت به همنوعان، به فرياد آنان رسيدن، رفع گرفتارى آنان و شاد كردن آنان كارى بسيار پسنديده و اخلاقى است. پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد:
اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ فى تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ بِمَنْزِلَةِ الْجَسَدِ الْواحِدِ اِذَا اشْتَكى مِنْهُ عُضْوٌ واحِدٌ تَداعى لَهُ سائِرُ الْجَسَدِ بِالْحُمّى وَالسَّهَرِ.
مؤمنان از نظر مهرورزى و عطوفت نسبت به يكديگر مانند يك پيكرند كه هر گاه عضوى از آن دچار درد مىشود ساير اعضا از راه تب و بيدارى و ناراحتى همدردى خود را با آن عضو ابراز مىدارند و به كمكش مىشتابند.
و به قول سخنسراى شيراز:
بنى آدم اعضاى يكديگرند كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو كز محنت ديگران بى غمى نشايد كه نامت نهند آدمى
سخن گهربار رسول اكرم(ص) نيز در همين راستاست كه فرمود:
مَنْ اَصْبَحَ لا يَهْتَمُّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ.
كسى كه در هر صبحگاهى به امور مسلمانان همّت نگمارد و در انديشه كارهاى آنان نباشد از آنها نيست، و كسى كه بشنود مردى فرياد مىزند و كمك مىطلبد و به او كمك نكند مسلمان نيست.
3 ـ بهرههاى دنيايى
معيار ديگر ارزشمندى خدمت رسانى، آثار و بركاتى است كه در همين دنيا از آن به دست مىآيد. در پرتو خدمت رسانى، جامعه اسلامى بهرهمند مىگردد و بركات بر مسلمانان سرازير شده، به نظم و امنيت و آرامش و رفاه مىرسند. خود خدمتگزاران نيز اعتبار اجتماعى پيدا مىكنند، مورد ستايش و تحسين مردم قرار مىگيرند، حمايت و يارى مردم را به خود جلب مىكنند، آوازه آنان بلند مىشود و از رهاوردهاى ديگر خدمت رسانى نيز در همين دنيا برخوردار مىشوند.
سخنان گهربار امير بيان حضرت على عليهالسلام را در اين باره با هم مىخوانيم:
ـ مَنْ اَحْسَنَ اِلَى النّاسِ حَسُنَتْ عَواقِبُهُ وَ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ.
هر كس به مردم، نيكى كند، عاقبتش نيكو مىشود و كارهايش به آسانى انجام مىگيرد.
ـ كَثْرَةُ اصْطِناعِ الْمَعْرُوفِ تَزيدُ فِى الْعُمْرِ وَ تَنْشُرُ الذِّكْرَ.
فراوانى كار نيك، عمر (نيكوكار) را زياد و ياد و آوازهاش را منتشر مىكند.
ـ ... مَنْ كَثُرَ اِحْسانُهُ كَثُرَ خَدَمُهُ وَ اَعْوانُهُ.
كسى كه فراوان نيكى كند، خدمتگزاران و يارانش فراوان شوند.
ـ صَنائِعُ الْمَعْرُوفِ تَدِرُّ النَّعْماءَ وَ تَدْفَعُ البلاءَ.
كارهاى نيك نعمتها را سرازير مىكند و بلا را برطرف مىسازد.
4 ـ پاداشهاى اخروى
در اين زمينه نيز روايات فراوانى وجود دارد. پاداشهايى از قبيل آمرزش گناهان، ورود به بهشت، دريافت مدال و درجه بهشتى، ثبات قدم و ايمنى در قيامت، برخوردارى از شفاعت و غير اينها بيانگر ميزان ارزندگى خدمتگزارى است.
امام صادق عليهالسلام فرمود: هر مؤمنى كه براى برآوردن حاجت برادر مؤمن خود گام بردارد خداوند براى هر قدمى يك ثواب مىنويسد و يك گناه از او كم مىكند و يك درجه در بهشت به مقام او مىافزايد.
همچنين فرمود: كسى كه يكى از خواستههاى برادر دينى خود را برآورد خداوند بزرگ روز قيامت صدهزار خواسته او را برمىآورد كه نخستين آنها بهشت است. از جمله اين پاداشها آن است كه خويشان و آشنايان و برادران دينى او را نيز وارد بهشت مىكند به شرط آنكه ناصبى نباشند.
در جاى ديگر فرمود: هر مسلمانى كه حاجت مسلمان ديگر را برآورد خداوند متعال به او ندا دهد كه ثواب تو با من است و به كمتر از بهشت براى تو راضى نمىشوم.
5 ـ قرب الهى
خدمت رسانى يكى از بهترين راههاى تقرب به خداى سبحان است. هر كارى كه انسان را در رسيدن به اين كمال يارى كند ارزشمند است. امام صادق عليهالسلام به يكى از يارانش فرمود: بر تو باد كه براى خدا خيرخواه بندگانش باشى و بدان كه هيچگاه خدا را به كارى برتر از اين ديدار نخواهى كرد.
همچنين فرمود: از جمله محبوبترين كارها در پيشگاه خداوند اين است كه مؤمن گرسنهاى را سير كنى، غم و اندوه او را برطرف سازى، يا بدهىاش را بپردازى.
چنان كه رسول اكرم(ص) نيز فرمود:
همانا مردم، عايله و جيرهخواران خداوندند، محبوبترين آنان نزد خدا كسى است كه سودش به عايله خدا برسد و خانوادهاى را خوشحال كند.
6 ـ هماوردى با اعمال عبادى
معيار ديگر براى بيان ارزشمندى خدمت رسانى، آن است كه در پارهاى روايات براى خدمت رسانى، ارزشى همسان و حتى بالاتر از برخى عبادات در نظر گرفته شده است.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: كسى كه حاجت برادر دينى خود را برآورد، مانند كسى است كه همه عمر خدا را عبادت كرده باشد. در جاى ديگر فرمود: كسى كه براى برآوردن حاجت برادر مؤمن خود بكوشد مانند آن است كه نُه هزار سال خدا را عبادت كرده باشد به گونهاى كه روزها را به روزهدارى و شب را به شبزندهدارى بگذراند.
امام صادق(ع) نيز فرمود: كسى كه هفت بار خانه خدا را طواف كند خداى بزرگ براى او ثواب شش هزار حسنه مىنويسد و شش هزار گناه از نامه عمل او محو مىكند و شش هزار درجه به او مىدهد (در روايتى ديگر دارد: شش هزار حاجت او را نيز برمىآورد). سپس حضرت فرمود: برآوردن حاجت مؤمن از ده طواف برتر است.
در جاى ديگر نيز فرمود: روا ساختن حاجت مؤمن از آزاد ساختن هزار بنده و بار كردن هزار اسب در راه خدا (= براى فرستادن به جهاد) بهتر است.
آداب خدمترسانى
خدمت رسانىِ ارزشمند آدابى دارد كه برخى از آنها را به اختصار بيان مىكنيم.
1 ـ اخلاص
ممكن است عملى در ظاهر خدمت محسوب شود؛ ذات آن عمل، كارى پسنديده و عقلايى باشد، از عواطف انسان دوستانه ناشى شود، آثار و بركاتى داشته باشد و تحسين ديگران را نيز برانگيزد، ولى نزديك كننده انسان به خدا نبوده، در رساندن انسان به كمال بُرد نداشته باشد. چنين عملى از ديدگاه اسلام چندان ارزشى ندارد. بنابراين ميزان ارزشمند خدمتگزارى به نيت و انگيزه بستگى دارد. هر چه انگيزه، خالصتر باشد عمل، ارزشمندتر خواهد بود. كارهايى كه با «صبغه الهى» رنگآميزى شده ارزشمندتر، اثرگذارتر و ماندگارتر است.
به همين دليل «حُسْن فعلى» در ارزشگذارى عمل به تنهايى كفايت نمىكند، آنچه مهمتر است «حُسن فاعلى» است. عمل، بايستى از پشتيبانى جانى سالم، انديشهاى الهى و دستى رحمانى برخوردار باشد تا بالا رود و صاحبش را با خود به همراه ببرد؛ چرا كه خدمت رسانى عرصه بروز ادب با ربّ الارباب است و صبغه الهى دادن به كارها. براى كسى كه با خدا معامله مىكند توقّع شنيدن تعريف و تمجيد ديگران نيز دور از شأن است. به قول مولوى:
خدمتى مىكن براى كردگار با قبول و ردّ خلقانت چه كار
شكوه اين ادب در ايثارگرى امام على عليهالسلام و خاندان بزرگوارش در دستگيرى از مسكين، يتيم و اسير به خوبى تجلّى كرده كه داستانش را خداوند سبحان در سوره «هَلْ اَتى» به نمايش گذاشته است.
حضرت على(ع) نيز شرط اوج گرفتن عمل و قبولى آن را اخلاص برمىشمارد:
بِالاِْخْلاصِ تُرْفَعُ الاَْعْمالُ.
كارهاى نيك، با [بال و پر] اخلاص بالا مىروند [و قبول مىشوند].
امام صادق عليهالسلام فرمود:
اَلْعَمَلُ الْخالِصُ الَّذى لا تُريدُ اَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ اَحَدٌ اِلاَّ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ.
عمل خالص آن است كه نخواهى كسى جز خدا تو را براى انجام آن ستايش كند.
همچنين فرمود: هيچ بندهاى به حقيقتِ اخلاص نمىرسد، مگر اينكه دوست نداشته باشد كه مردم او را در كارهايى كه براى خدا انجام داده، ستايش كنند.
البته خدماتى كه كارگزاران و خدمتگزاران مردم در نظام اسلامى انجام مىدهند خواه ناخواه در معرض ديد مردم قرار مىگيرد، و مردم از كمّ و كيف آن مطّلع مىشوند. طبيعى است كه از آنها مسرور گردند و خدمتگزاران نظام را مورد تحسين و ستايش قرار دهند. ولى بايد توجه داشت كه اين سرور و شادمانى مردم و تحسين و ستايش آنان، مادامى كه انگيزه اصلى خدمتگزاران، خدا و تحصيل رضايت او باشد و در اصل عمل و كيفيت آن تأثيرى نكند، خللى در اخلاص ايجاد نمىكند.
پيامبر اكرم(ص) در روايتى ستايش مردم در اين گونه موارد را مژده دنيايى مؤمن برشمرده كه به صورت نقد نصيب او مىشود، و فرموده: مژده ديگرش در آخرت است كه پاداشهاى اخروى را برايش بشارت مىدهند.
زراره گويد: از امام باقر عليهالسلام پرسيدم: شخصى مشغول انجام كار نيكى است و در اين حال شخص ديگرى او را مىبيند و از اينكه از كار نيك او آگاه شده است خوشحال مىشود (آيا اين سرور و شادمانى دليل بر ريا است؟) حضرت فرمود:
عيبى ندارد؛ زيرا همه دوست دارند محاسن و خوبيهاى آنها در ميان مردم آشكار شود؛ البته به شرط آنكه كار خير را به قصد ستايش و تمجيد مردم انجام نداده باشند.
حال، اگر عملى بظاهر خوب و پسنديده از جانى ناسالم، انديشهاى ناپاك و توأم با رياكارى و خودنمايى صادر شود و چنان بُردى نداشته باشد كه انجام دهنده را به خدا نزديكتر كند، چنين كارى آفت زده است و چندان ارزشى ندارد. على(ع) فرمود:
اَلْعَمَلُ كُلُّهُ هَباءٌ اِلاّ ما اُخْلِصَ فيهِ.
عملهمهاش همچونذرات غبار (پراكندهدرهوا) است،مگر آنمقدارى كهمخلصانه باشد.
امام صادق(ع)، ريا و خودنمايى را آفتِ عبادات و عمل نيك مىدانند:
كُلُّ الْبِرِّ مَقْبُولٌ اِلاّ ما كانَ رِئاءً.
تمام كارهاى نيك مورد قبول خداست جز عملى كه از روى ريا باشد.
همچنين فرمود: هرگونه ريايى شرك است. هر كس براى مردم كار كند، پاداشش با مردم است و هر كس براى خدا كار كند ثوابش بر خداست!
بنابراين، ميزان ارزشمندى عمل به نيّت و انگيزه انجام دهنده آن وابسته است. كارهاى نيك ريائى كه انسان براى رضايت نفس خود انجام مىدهد يا متوقع پاداشى است، ارزشى در پيشگاه خداوند و اثرى در تربيت و سعادت و كمال صاحبش ندارد!
حال، چه كنيم كه در اين مسير گام برداريم و كارهايمان را به گونهاى انجام دهيم كه هم خود قبول درگاه الهى گردند و هم ما را به خداى سبحان نزديك كند؟ اين كار به ديدبانى، مراقبت شديد و رعايت كردن اخلاق و آداب اسلامى نيازمند است؛ بايستى به گونهاى خدمت كنيم كه بتوانيم رضايت خداوند را جلب نماييم و هيچ انگيزهاى را جز رضاى او در انجام كارها دخالت ندهيم.
2 ـ توكّل
سامان يافتن كارها و نتيجه دادن آنها گذشته از تلاش و اخلاص، به توكل انسان به خداوند بستگى دارد. در امر خدمت رسانى، بايد بر خداوند توكل كرد. پيامبر اكرم(ص) تفسير توكل را از جبرئيل پرسيد! جبرئيل فرمود:
معناى توكّل اين است كه انسان يقين كند به اينكه سود و زيان و بخشش و حرمان به دست مردم نيست و بايد از آنها نا اميد بود. اگر بندهاى به اين مرتبه از معرفت برسد كه جز براى خدا كارى انجام ندهد و جز او به كسى اميدوار نباشد و از غير او نهراسد و به غير خدا چشم طمع نداشته باشد، اين همان توكل بر خداست.
حضرت على(ع) به امام حسن مجتبى(ع) فرمود:
در همه امور، نفس خود را به خدا پناهنده دار؛ زيرا در پرتو اين پناهندگى، خود را به پناهگاهى مطمئن و نيرومند سپردهاى!
امام خمينى قدس سره مىفرمايد:
تا دوست بود تو را گزندى نبود تا اوست غبار چون و چندى نبود
بگذار هر آنچه هست و او را بگزين نيكوتر از اين دو حرف، پندى نبود
3 ـ عبوديت و بندگى
ادبِ ديگر خدمت رسانى آن است كه خدمت به خلق، انسان را غافل از خداى سبحان و مطيع شيطان نكند؛ در عين سودرسانى به خلق از خالق نبُرد. در متن مردم باشد و در محضر خدا. در خدمت مردم باشد و مطيع فرمان خدا. به قول سعدى:
فرمانبر خداى و نگهبان خلق باش اين هر دو قَرَن، اگر بگرفتى سكندرى
سودرسانى به مردم، اگر با انگيزه الهى انجام گيرد، عبادت است؛ ليكن شرط است كه خدمتگزار، براى عبوديت، انجام تكاليف شرعى و انس و خلوت با خدا بهترين ساعات شبانهروزش را اختصاص دهد و خدمت رسانى، او را از انجام فرايضش بازندارد! همين ارتباط و توجه و انس الهى است كه شور و نشاط مىآفريند و انسان را در مسئوليتهاى اجتماعى موفق مىكند. حضرت على(ع) به مالك اشتر توصيه مىكند:
نيكوترين وقتها و بهترين ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب كن، اگرچه همه وقت براى خداست، اگر نيّت درست و رعيّت در آسايش قرار داشته باشد.
از كارهايى كه به خدا اختصاص دارد و بايد با اخلاص انجام دهى، انجام واجباتى است كه ويژه پروردگار است، پس در بخشى از شب و روز، وجود خود را به پرستش خدا اختصاص ده و آنچه تو را به خدا نزديك مىكند بى عيب و نقصانى انجام ده، اگر چه دچار خستگى جسم شوى.
4 ـ محبت به مردم
مردم عايله خداىاند و خدا دوست داشتنى و عشق ورزيدنى است. كسى كه مىخواهد از طريق سودرسانى به عايله خدا به معشوقش برسد، بايد دلش را از هرگونه كينه و دشمنى با مردم تهى و در عوض آن را سرشار از محبّت به آنان سازد. اين ادب در روايتى قدسى، در بيان خداوند چنين آمده است:
اَلْخَلْقُ عِيالى، فَاَحَبُّهُمْ اِلَىَّ اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ اَسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ.
مردم عايله و جيرهخواران مناند، محبوبترين آنها نزد من كسى است كه به عايلهام مهربانتر و در برآوردن نيازمنديهايشان كوشاتر باشد.
وقتى خدمت رسانى، با مهر و محبت همراه گردد، مشكلاتِ خدمت رساندن هم آسانتر مىشود و تحمل سختىهاى اين راه، سهلتر مىگردد. خدمت رسانى گرچه با توكّل بر خدا و از روى اخلاص انجام گرفته امّا مهربانى و محبت مردم، دشوارىهاى راه را به هموارى بدل مىكند.
بيان گرديد كه بخش مهمى از خدمت رسانى، از طريق كارگزاران و مسئولان نظام اسلامى انجام مىپذيرد. اما اين خدمت رسانى نيز بايد با عطوفت همراه باشد. حضرت على(ع) به مالك اشتر توصيه مىكند:
وَ اَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ، وَالَْمحَبَّةَ لَهُمْ، وَاللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضارِياً تَغْتَنِمُ اَكْلَهُمْ... .
[اىمالك!] قلب خودرا ازعطوفت بهرعيت مالامال ساز! و دوستدارشان باش! وبه آنان نيكى كن! مبادا نسبت به آنها همچون درندهاى باشى كه خوردنشان را غنيمت شمرى!
اقبال لاهورى مىگويد:
از محبت جذبهها گردد بلند ارج مىگيرد از او نا ارجمند
بى محبت زندگى، ماتم همه كار و بارش زشت و نامحكم، همه
عشق صيقل مىزند فرهنگ را جوهر آئينه بخشد سنگ را
5 ـ عدل و انصاف با مردم
از آداب آن است كه از رفيقبازى، ملاحظه دوستان، فرزندان و مريدان و ستم روا داشتن بر ديگران به شدّت برحذر باشد و از تبعيض ميان ارباب رجوع، فرق گذاشتن، موافق و مخالف درست كردن و پايمال كردن حقوق دورى كند. در عهدنامه علوى مىخوانيم:
نسبت به خدا، مردم، نزديكان و هواداران خود در رابطه با نوع برخورد و اداى حقوقِ آنان، انصاف را از نظر دور مدار و گرنه ستمكار خواهى بود، ... و چيزى در تغيير نعمت و دورى از رحمت الهى مؤثرتر از ستمگرى نيست؛ زيرا خدا دعاى ستمديدگان را مىشنود و در كمين ستمكاران است (و انتقام آنان را خواهد گرفت).
و شهريار چه زيبا سروده است:
خوشا انصاف كز صافىترين اوصاف انسان است ترازويى كه هر كمّيتى با وى به ميزان است
گرت توفيق اين نعمت بود شكر خدا مىكن پيمبر گفت انصافى كه دارى، نصف ايمان است
6 ـ ارتباط مستقيم با مردم
از ديگر آداب خدمت رسانى مسئولان، حضور در متن مردم، ارتباط مستقيم با آنان، شنيدن درد دلهايشان و گرهى از كارشان گشودن، رياستها و مديريتها را استحكام و تداوم مىبخشد و ايام تصدّى خادمان به مردم را قرين شور و نشاط مىكند و گرنه به قول حافظ:
دائم گل اين بستان، شاداب نمىماند درياب ضعيفان را، در وقت توانايى
امام على(ع) به قُثَم ابن عباس كه از جانب حضرت حكمران مكه بود، مىنويسد:
...وَ لا يَكُنْ لَكَ اِلَىالنّاسِ سَفيرٌ اِلاّ لِسانُكَ،وَ لا حاجِبٌ اِلاّ وَجْهُكَ، وَ لا تَحْحُبَنَّ ذاحاجَةٍ عَنْ لِقائِكَ بِها... .
بايد سفير و پيغام رسانى ميان تو و مردم جز زبانت و دربانى جز چهرهات نباشد (هر چه مىخواهى خودت به آنان بگو و هر كه مىخواهد بدون مانع تو را ببيند) و هيچ درخواست كنندهاى را از ملاقات و ديدار خود جلوگيرى مكن.
7 ـ تواضع و گشادهرويى
مسئولان موظفاند براساس آموزههاى دينى اين ادب اسلامى را به خوبى مراعات كنند. خودپسندى، تكبّر، ترشرويى و كجخلقى نفرتانگيز است و مردم را نسبت به نظام اسلامى مأيوس مىكند و منكرى بالاتر از مأيوس كردن دلهاى اميدوار مردم نيست.
فروتنى، اخلاق كريمانه و نرمخويى با مردم، شميم جانشان را مىنوازد و به زندگى اميدوارشان مىسازد.
امام على(ع) رعايت اين ادب را ضمننامه به يكى از كارگزارانش اينگونه توصيه مىكند:
وَاخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَناحَكَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ، وَ اَلِنْ لَهُمْ جانِبَكَ، وَ اسِ بَيْنَهُمْ فِى اللَّحْظَةِ وَالنَّظْرَةِ وَالاِْشارَةِ وَالتَّحِيَّةِ، حَتّى لا يَطْمَعَ الْعُظَماءُ فى حَيْفِكَ، وَ لا يَيْأَسَ الضُّعَفاءُ مِنْ عَدْلِكَ.
در برابر مردم متواضع و گشادهرو باش، نرمخويى و ملايمت را به كارگير و در ملاقات، نگاه واشاره وتحيّت ودرود، مساوات را ميان همگان رعايت كن تابزرگان درستم كردن تو طمع نكنند (درصدد دشمنى با تو برنيايند) و زيردستان از دادگرىات نوميد نشوند.
8 ـ استقامت در كار
بدون ترديد خدمت رسانى شايسته به مردم با مشكلات و سختىهاى بسيار توأم است. مسئولان و كارگزاران نظام اسلامى نبايد از اين مرارتها بهراسند. آنان بايد از هجوم كارها و مواجهه با كثرت ارباب رجوع ملول و آزرده خاطر نشوند و همه آنها را به ديده لطف و عنايت و نعمت از جانب پروردگارشان بدانند و با سودرسانى به خلق خدا رضايت خالق را جلب كنند. به قول سعدى:
حاصل نشود رضاى سلطان تا خاطر بندگان نجويى
خواهى كه خداى، بر تو بخشد با خلق خدا، كن نكويى
اگر كسى بخواهد بر كارها مسلّط شود و به گونهاى شايسته سامانش دهد، بايستى بر رَخْش چالاك صبورى سوار شود و پيش بتازد. صبر و استقامت است كه ناگواريهاى كار را در كام انسان گوارا مىسازد.
حضرت امير(ع) پس از توصيه به عدل و انصاف به يكى از كارگزارانش مىفرمايد:
... وَاصْبِرُوا لِحَوائِجِهِمْ فَاِنَّكُمْ خُزّانُ الرَّعِيَّةِ، وُكَلاءُ الاُْمَّةِ وَ سُفَراءُ الاَْئِمَّةِ.
در برابر درخواستهاى مردم صبور باشيد؛ زيرا شما خزانهداران مردم هستيد و وكيلهاى آنان و نمايندگان پيشوايانيد.
9 ـ تحمّل نيش و نوشها
در خدمت رسانى، گذشته از تحمل سختى كار و استقامت در خوب انجام دادن آن، تحمّل نيشها، زخم زبانها و نسبتهاى ناروا و فرو خوردن خشم در اين هنگام بسيار ضرورى است. كسى كه حليم و خويشتندار نباشد و با شنيدن حرفى از كسى زود از كوره در رود، رنگ ببازد و رو ترش كند، نخواهد توانست توفيقى در خدمتگزارى به دست آورد. يكى از توصيههاى امام على(ع) به «حارث همدانى» اين است كه مىفرمايد:
وَاكْظِمِ الْغَيْظَ وَ تَجاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدُرَةِ، وَاحْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَاصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَكُنْ لَكَ الْعاقِبَةُ.
خشم خود را فرونشان، هنگام توانايى (از كيفر) بگذر، در وقت غضب خويشتندار باش و با وجود تسلّط داشتن (از انتقام) دورى كن تا پاداش نيكو برايت باشد.
مولوى گويد:
او به تيغ حلم، چندين خلق را واخريد از تيغ، چندين حلق را
تيغ حلم از تيغ آهن تيزتر بل ز صد لشكر ظفر انگيزتر
10 ـ وفا به عهد و پيمان
خداوند متعال به وفاى به عهد، سفارش فراوان مىكند و تخلّف نكردن از عهد و پيمان را در چهار آيه قرآن كريم جزو ويژگىهاى خود برمىشمارد؛ «اِنَّ اللّهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ». بديهى است خدمت رسانى چه در بعد فردى و چه اجتماعى و چه از موضع مقام و مسئوليت، هرگز نبايد با وعدههاى پوچ همراه باشد. فرد خدمت رسان تنها به امورى وعده مىدهد كه مطمئن است مىتواند از عهده آن برآيد. انسانهاى بىشخصيّتى كه براى رسيدن به آرزوهاى خود، وعدههاى توخالىِ خدمت رسانى مىدهند و به جاى عمل، به شعار روى مىآورند، هرگز در شمار خدمت رسانان واقعى قرار نمىگيرند:
وَ اِيّاكَ... وَ اَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ، فَاِنَّ... الْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللّهِ وَالنّاسِ، قالَ اللّهُ تَعالى: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ اَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ.»
بپرهيز از اينكه به مردم وعدهاى بدهى و وفا نكنى؛ زيرا خلف وعده خشم خدا و مردم را برمىانگيزد چنان كه فرمود: خداوند سخت به خشم مىآيد از اينكه سخن بگوييد كه عمل نمىكنيد!
نظامى گنجوى گويد:
نيست بَرِ مردم صاحب نظر خدمتى از عهد، پسنديدهتر
دست وفا در كمر عهد كن تا نشوى عهد شكن، جهد كن
11 ـ پرهيز از منّتگذارى
ادب اسلامى اقتضا مىكند براى كارهاى نيكى كه انسان انجام داده بر كسى منّت ننهد و به رخش نكشد؛ چرا كه اين عمل كار نيك را از ارزش مىاندازد. خدمترسانى بىمنّت به مردم شكر نعمتى است كه خدا به خدمتگزاران داده است. به قول سخنسراى شيراز:
شكر خداى كن كه موفق شدى به خير ز انعام و فضل او، نه معطّل گذاشتت
منّت منه كه خدمت سلطان همى كنى منّت شناس ازو كه به خدمت بداشتت
حضرت على(ع) مىفرمايد:
وَ اِيّاكَ وَالْمَنَّ عَلى رَعِيَّتِكَ بِاِحْسانِكَ... فَاِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الاِْحْسانَ.
ازمنّت نهادن بهمردم دربرابر كارهاىنيكت برحذرباش! زيرا منّتنيكىهارا ازبينمىبرد.
12 ـ پرهيز از مردمآزارى و ايجاد مزاحمت
ناصر خسرو مىگويد:
اگر بارى ز دوشم برندارى چرا بارى سَرِ بارم گذارى
مردم آزارى تنها اين نيست كه ارباب رجوع را معطّل و بلاتكليف بگذارى، يا كارش را به بهانههاى واهى به امروز و فردا بيندازى، يا جواب سربالا به او بدهى و مانند اينها؛ بلكه گاهى بى اعتنايى و تحويلش نگرفتن، در برابر سخنانش سكوت كردن و پاسخش را ندادن، با بى رغبتى كارهايش را پيگيرى كردن نيز مردم آزارى است.
از دستورالعملهاى علوى به كارگزارانش، آنگاه كه لشكرى به سوى آنان روانه كرد، اين است كه مىنويسد:
پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم(ص)، من به خواست خدا لشكرى را روانه كردم كه از زمينهاى شما عبور خواهد كرد و آنها را به آنچه خدا بر آنان واجب گردانيده از آزار و بدى نرساندن به مردم، سفارششان كردم.
13 ـ مشكلگشايى
مشكلگشايى، برطرف كردن غم و اندوه، برآوردن نيازهاى مردم و شاد كردن آنان از بهترين شيوههاى خدمت رسانى است كه در سيره پيشوايان معصوم نيز به وفور ديده مىشود.
سعيد بن قيس همدانى گويد: روزى در شدت گرما، امير مؤمنان(ع) را كنار ديوارى ديدم. عرض كردم: اماما! در اين ساعت و هواى گرم اينجا چه مىكنيد؟ فرمود: تنها به اين دليل از خانه خارج شدهام كه ستمديدهاى را يارى برسانم و يا به فرياد بيچارهاى برسم!
اگر سرى به ادارات بزنيد خواهيد ديد كه هر كدام روزانه رقم بالايى ارباب رجوع دارند. پذيرش اين خيل عظيم جمعيت، شنيدن درد دلهاشان، پاسخگويى مناسب و رفع مشكل آنان در فرهنگ اسلامى بر بسيارى از عبادتهاى مستحب ترجيح دارد.
امام حسن(ع) مشغول طواف خانه خدا بود كه شخصى به آن حضرت مراجعه و درخواست كمك كرد. امام(ع) طواف را رها كرد و به حل مشكل او پرداخت. شخصى اعتراض كرد و گفت: آيا طواف خانه خدا را به خواهش يك نفر، ترك مىكنى؟ حضرت پاسخ داد:
چرا چنين نكنم؟ پيامبر اكرم(ص) فرموده است: «هر كس در پى حاجت برادر مسلمانش برود و آن را برآورده سازد، ثواب يك حج و عمره دارد و اگر برآورده نشد، ثواب عمره دارد.» من، هم ثواب حج و عمره را بردم و هم بازگشته، به طوافم مىرسم.
14 ـ آداب ديگر
افزون بر آنچه ذكر شد آداب ديگرى نيز در خدمت رسانى وجود دارد كه اهتمام در پيشى گرفتن كارهاى خوب وكوچك شمردن كارهايى كه در برآوردن نيازهاى مردم انجام مىشود، از جمله آنهاست. دولتمردان و خدمتگزاران هر چه در قبال ملّت قهرمان و نمونه ايران انجام دهند كم است. نبايد اين احساس به فرد دست دهد كه براى مردم بسيار كار كردهاست. تكاليف، بسيارسنگين وپاسخگويى درپيشگاه پروردگارنيز بسى دشوار است.
ادب ديگر، تظاهر نكردن به كارهاست. لزومى ندارد به رخ مردم كشيده شود. اگر چه موارد، گوناگون و گاهى بيلان كار دادن براى تنوير افكار عمومى و يا جهات ديگر ضرورى است. امام على(ع) در اين باره مىفرمايد:
لا يَسْتَقيمُ قَضاءُ الْحَوائِجِ اِلاّ بِثَلاثٍ: بِاسْتِصْغارِها لِتَعْظُمَ، وَ بِاسْتِكْتامِها لِتَظْهَرَ، وَ بِتَعْجيلِها لِتَهْنَأَ.
شايسته نيست روا نمودن حاجتها مگر به سه چيز: (نخست) به كوچك شمردن آن تا (نزد پروردگار) بزرگ گردد. (دوم) به پنهان داشتن آن تا (هنگام پاداش) آشكار شود. (سوم) بهشتاب در انجام آن تا گوارا باشد.
آثار تربيتى خدمت رسانى
خدمت به مردم به ويژه محرومان و قشر آسيبپذير جامعه افزون بر آثار و بركات و پاداشهاى فراوان اخروى، آثار تربيتى و اخلاقى مطلوبى نيز در پى دارد كه در دو محور فردى و اجتماعى تقديم مىگردد:
الف ـ آثار فردى
1 ـ پرورش روحى و تكامل معنوى؛ بدون ترديد خدمت به خلق از جمله بهترين راههاى سلوك الى الله و رسيدن به قرب الهى است. از آموزههاى اسلامى در اين باره استفاده مىشود كه خدمت به مسلمانان و انسانها سبب تكامل روحى و معنوى انسان مىشود. اسلام از پيروانش خواسته تا نفوس خود را با خدمت مخلصانه به مردم تكامل بخشند. از اين رو، در پارهاى از روايات چنين كارى عبادت شمرده شده و خدمتگزاران محبوبترين مردم معرفى شدهاند. در واقع راز و رمز محبوبيّت در پيشگاه خداوند همين است كه انسان به مردم خوبى كند و در رفع مشكلات آنان بكوشد تا رضايت خداوند جلب شود و دست انسان را بگيرد و به خواستههاى درونىاش برساند؛ به قول شاعر:
تو با خلق خدا، چون مهربانى خداى خلق، با تو مهربان است
هر كه خواهان پيوند الهى است و شوق الهى در دل دارد، بايد در اين راه گام بردارد. حضرت على عليهالسلام مىفرمايد:
مَنِ اشْتاقَ خَدِمَ وَ مَنْ خَدِمَ اتَّصَلَ... .
هركس شوقداشته باشدخدمت مىكند وآن كهخدمت كند (بهقربالهى) واصل مىشود.
2 ـ نشاط معنوى؛ اثر وضعى خدمت به مردم و شادمان كردنشان اين است كه خداوند با اين كار الطافش را شامل حال انسان مىكند و روحيه و نشاطى معنوى در او مىآفريند؛ به گونهاى كه هر چه در اين راه گام برمىدارد بيشتر لذّت مىبرد و سختىهاى آن را به جان مىخرد. به قول مرحوم ملاّ هادى سبزوارى:
تا نكنى ترك سر، پاى در اين ره منه خود ره عشق است اين، هر قدمى صد بلا
حضرت على(ع) پس از آنكه به كميل توصيه مىكند خويشانت را به تحصيل خويهاى نيك و خدمتگزارى به مردم فرمان ده، مىفرمايد:
كسى كه دلى را شاد كند خداوند عوض آن شادى و خرّمى، برايش لطف (و خوشى معنوى) مىآفريند (كه بر اثر انجام كارهاى نيك به او روى مىآورد).
3 ـ جلوگيرى از لغزشهاى ذلتبار؛ خدمت مخلصانه به مردم، از فرو افتادن انسان در لغزشگاههاى خوار كننده كه فرومايگى او را در پى دارد، جلوگيرى مىكند؛ چرا كه خدمتگزار به انگيزه نيكى به مردم و جلب رضايت خداوند قدم برمىدارد و همين قصد و نيكى مدد الهى را شامل حالش كرده، او را از لغزش بازمىدارد و چنانچه لغزش نيز از او صورت گيرد به بركت همان نيت و انگيزه الهى مورد آمرزش قرار مىگيرد.
امام على(ع) مىفرمايد:
صاحِبُ الْمَعْرُوفِ لا يَعْثَرُ وَ اِذا عَثَرَ وَجَدَ مُتَّكَأً.
نيكوكار نمىلغزد و هرگاه بلغزد تكيهگاهى مىيابد (كه به آن پناه مىبرد و لغزشش بخشيده مىشود).
حضرت در بيانى ديگر، اين تكيهگاه را معرفى مىكند:
صَنائِعُ الْمَعْرُوفِ تَقى مَصارِعَ الْهَوانِ.
كارهاى نيك صاحبش را از سقوط در لغزشگاههاى خوار كننده نگه مىدارد.
4ـ حمايت الهى بدرقه راه خدمتگزاران؛ خادمان به مردم از حمايت و كمك خداوند برخوردار و همواره در پناه او خواهند بود. پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد:
اِنَّ اللّهَ فى عَوْنِ الْعَبْدِ مادامَ الْعَبْدُ فى عَوْنِ اَخيهِ.
همانا بنده تا وقتى كه در راه كمك رسانى به برادر دينىاش باشد خدايش كمك مىفرمايد.
هر كس ز كار خلق يكى عقده وا كند ايزد هزار عقده ز كارش رها كند
صدها فرشته بوسه بر آن دست مىزنند كز كار خلق يكى گره بسته وا كند
5 ـ بزرگوارى و سرورى؛ خدمت به مردم در روح خدمتگزار تأثير گذاشته، احساس بزرگى و بزرگوارى و شخصيت اجتماعى را برايش به ارمغان مىآورد و در انجام مسئوليتها و مأموريتهاى محوّله موفقش مىكند. امام على(ع)، كارهاى نيك را مايه سعادت مىدانند:
اَلْمَعْرُوفُ سِيادَةٌ.
6 ـ محبوبيت اجتماعى: امام على(ع) نتيجه خدمتگزارى مخلصانه را تسخير قلوب مردم و محبوبيت نزد آنان مىداند:
مَنْ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ مالَتْ اِلَيْهِ الْقُلُوبُ.
كسى كه به مردم نيكى كند دلهاى آنان به او جذب مىشود.
ب ـ آثار اجتماعى
1 ـ شكوفايى اخلاق و معنويت مردم: خدمت به مردم مقدمه ايمان، عبادت و شكوفايى اخلاق و معنويت و آرامش روانى در گستره اجتماع است. بسيارى از تيرگيهاى اخلاقى، كجخلقىها، فاصله گرفتن از معنويتها، از ناحيه فقر و محروميت، معضلات اجتماعى، بيكارى، فساد حاكم بر ادارات و دستگاههاى دولتى و لاينحل ماندن گرههاى زندگى ناشى مىشود. امكان دارد شدت فقر و بيكارى و مشكلات زندگى انسان را تا سر حد كفر و بى دينى بكشد!
بدون ترديد خدمت رسانى زمينه شكوفايى اخلاق الهى و روىآورى به ارزشهاى دينى را در جامعه فراهم مىسازد، وقتى مردم از نظر معيشت و زندگى شخصى و اجتماعى دغدغه خاطر نداشته باشند و ناچار نباشند براى به دست آوردن لقمهاى نان تن به گناه و كارهاى خلاف شرع دهند، وقتى ببينند كارها با تدبير دولتمردان و كارگزاران نظام به خوبى پيش مىرود، وقتى به هر ادارهاى قدم مىنهند با روى گشاده انسانهايى خدوم رو به رو مىشوند و ناگزير نمىشوند براى حل مشكل خويش تملق بگويند، وقتى زمينه اشتغال و ازدواج را براى فرزندان خود و ديگران فراهم مىبينند و سرانجام وقتى هيچگونه تبعيضى در ادارات مشاهده نكنند، قطعاً نشاط مىگيرند؛ اعصابشان آرامش دارد؛ اضطراب و دلهره نمىگيرند؛ از كوره در نمىروند و بدخلقى نمىكنند. آنگاه كه در جمع خانواده نيز حاضر مىشوند عقدهاى ندارند تا آن را روى زن و فرزندانشان خالى كنند. لذا خود به خود محيط زندگى با نور ايمان، پرستش و اخلاق اسلامى عطرآگين مىگردد.
مردم در چنين جامعهاى بهتر خدا را مىپرستند. بيشتر حال عبادت و تضرع پيدا مىكنند و توفيق بيشترى براى تهذيب نفس مىيابند و بهتر از گذشته در صحنههاى اجتماعى حضور يافته، ايثار و فداكارى مىكنند. اينان، انسانيت، نوع دوستى و اخلاق اسلامى را به نمايش خواهند گذاشت و همگام با خدمتگزاران مخلص زمزمه خواهند كرد: «قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْيَتِكَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ...»
2 ـ دميدن روح اميد؛ فقر و بيكارى، فساد، تبعيض، مشكلات معيشتى، دست و پنجه نرم كردن با انواع گرفتاريها و نيافتن راه چاره براى گريز از مشكلات، روح اميد و نشاط را از مردم مىگيرد و جامعه را به كالبدى بى جان مبدّل مىسازد و زمينه بى ايمانى، رشد مفاسد اجتماعى و انواع نابسامانيهاى اجتماعى را فراهم مىكند.
وقتى مردم از مسئولان و مديران و دولتمردان نظام اسلامى صداقت، تعهد و دلسوزى و تلاش پيگير براى رفع مشكلات را مشاهده كنند و آثار و بركات خدماتشان را در صحنه اجتماعى ببينند، روح اميد، نشاط، عشق و ايمان در جانشان دميده مىشود و آنان را به زندگى اميدوار مىكند و جنبش و تحولى دوباره مىگيرند.
3 ـ رشد عزّت اسلامى؛ مردم وقتى پا در هر ادارهاى نهند و با افرادى زحمتكش، خدمتگزار و مخلص رو به رو شوند، اخلاق اسلامى، برخورد كريمانه و عزّت و احترام آنان را ببينند در خود احساس شرافت و بزرگى خواهند كرد. ديگر ناچار نمىشوند براى مشكلگشايى خود به پول و پارتى متوسل گردند و خود را به ذلت دچار كنند و زبان به التماس بگشايند.
اين احساس عزت اسلامى روح آنها را به گونهاى پرورش مىدهد كه در فراز و نشيبهاى زندگى همواره احساس كرامت و شرافت كنند. در برابر هر كس و ناكسى سر فرود نياورند و رفته رفته به ملّتى سرفراز و آزاده مبدّل مىشوند كه بتوانند از استقلال و آزادى خود و مملكتشان دفاع كنند.
امام على(ع) فرمود:
مَنْ عَدَلَ فى سُلْطانِهِ وَ بَذَلَ اِحْسانَهُ اَعْلَى اللّهُ شَأْنَهُ وَ اَعَزَّ اَعْوانَهُ.
هر كه در تصدّى و مسئوليتش دادگرى كند و نيكىهاى خود را بذل نمايد، خداوند او را بلندمرتبه و اعوان و انصارش را عزيز و غالب گرداند.
و به قول فردوسى:
كسى را كه ايزد كند ارجمند دهد مايه و پايگاه بلند
4 ـ ريشهكنى بسيارى از مفاسد اجتماعى؛ در سايه خدمترسانى به موقع و مفيد و حل معضلات اجتماعى و سامان يافتن كارها، زمينه بسيارى از مفاسد اجتماعى و نيز اخلاقى از بين مىرود. از اين رو، مردم براى گذران زندگى دنبال شغلهاى كاذب و غير مشروع نمىروند، جوانان به مواد مخدّر، مشروبات الكلى، فحشا و منكرات پناهنده نمىشوند، اوقات خود را سر خيابانها، كوچهها و گذرها سپرى نمىكنند و تن به سرقت اموال، دزدى و ديگر بزهكاريها نمىدهند.
5 ـ برانگيختن حسّ سپاسگزارى؛ سودرسانى به مردم، حس سپاسگزارى را در آنها برمىانگيزد. دلها در اصل بر پايه دوستى نيكوكاران سرشته شده است و انسان همواره در برابر خوبيها و خدمات نيكوكاران زبان به نيكى مىگشايد و از آنان قدردانى مىكند. انسانهاى خدوم همواره در خاطرهها زنده مىمانند و شايد هيچ عملى به اندازه نيكى و خدمت به مردم حس سپاسگزارى آنان را برنينگيزد. به تعبير امام(ع):
مَا اكْتَسَبَ الشُّكْرَ بِمِثْلِ الْمَعْرُوفِ.
هيچ چيزى همانند كارهاى نيك تشكر و سپاس (ديگران) را برنمىانگيزد.
و: مَنْ بَذَلَ بِرَّهُ انْتَشَرَ ذِكْرُهُ.
هر كس كارهاى نيكش را (به مردم) بذل كند آوازه مىيابد.
سعدى گويد:
چنان صرف كن دولت و زندگانى كه نامت به نيكى بماند مخلّد
6 ـ اتحاد و همبستگى و استحكام روابط اجتماعى؛ رواج نيكى، سودرسانى به يكديگر، صفا و صميميت، حس انسان دوستى در جامعه، روابط مردم را نسبت به يكديگر استحكام مىبخشد و روح برادرى را زنده مىكند. اتحاد و انسجام آنها را بيشتر مىكند و تفرقه و دو دستگى و حتى چند دستگىها را از ميان مىبرد و جامعه را به جامعهاى قرآنى مبدّل مىسازد. خداوند متعال چنين جامعهاى را، «جامعهاى در حال رشد» دانسته و اين گونه به نمايش گذاشته است:
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَالَّذينَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَى الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَريهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ فى وُجُوهِهِمْ مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْريةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الاِْنْجيلِ كَزَرْعٍ اَخْرَجَ شَطْأَهُ فَــءَازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّراعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفّارَ...(فتح: 29)
محمد(ص) فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد و در ميان خود مهرباناند؛ پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مىبينى در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مىطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است؛ اين توصيف آنان در تورات است و توصيف آنها در انجيل همانند زراعتى است كه جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و به قدرى رشد و نمو كرده كه زارعان را به شگفتى وامىدارد؛ اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد!
شايستگى دولتمردان، تدبير آنان، صداقت، تلاش خستگىناپذير، تعهد و دلسوزى، روحيه ايثار و فداكارى و خدمتگزارى آنان، از مردم و اجتماع اسلامى سدّى پولادين و بنيانى مرصوص مىسازد كه امواج سهمگين، توان در هم شكستن آن را ندارد.
7 ـ پرورش روحيه شهادتطلبى؛ خدمت رسانى مخلصانه به مردم روح حماسهآفرينى و شهادتطلبى را در آنان زنده مىكند. به گونهاى كه براى حضور در صحنه دفاع صف مىكشند. از يكديگر سبقت مىگيرند و به آسانى از چرب و شيرين دنيا دست برمىدارند و از آرمانهاى دينى و نظام اسلامى حمايت مىكنند و زمزمهشان اين شعر سعدى است:
من سرى دارم و در پاى تو خواهم بازيد خجل از ننگ بضاعت، كه سزاوار تو نيست
نمونه اين صفات مخلصانه و پرورش روحيه حماسى را در زمان حضور امام خمينى(ره) و صحنههاى هشت سال دفاع مقدس به خوبى مىتوان مشاهده كرد.
و بدين ترتيب خدمترسانى به مردم، اجتماع را در عبادت و بندگى خدا، خودسازى، اخلاق، عرفان و معنويت، ترويج معروف و ريشهكنى مفاسد و... كمك مىكند و نور خدا و توحيد را در جامعه مىگستراند. عزّت و شرافت مىآفريند، اتحاد و همبستگى ايجاد مىكند و از مردم بنيانى مرصوص مىسازد كه بتوانند در برابر توطئههاى دشمنان اسلام پايدارى كنند و در صحنههاى نبرد حماسه بيافرينند.
حسن ختام مقاله بيان جامعى از امير مؤمنان عليهالسلام است كه برخى از آثار و بركات خدمت رسانى ازآن استفاده مىشود. بخشى از سخنان گهربار حضرت چنين است:
... فَاِذا اَدَّتِ الرَّعِيَّةُ اِلَى الْوالى حَقَّهُ، وَ اَدَّى الْوالى اِلَيْها حَقَّها، عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ، وَ قامَتْ مَناهِجُ الدّينِ، وَاعْتَدَلَتْ مَعالِمُ الْعَدْلِ، وَ جَرَتْ عَلى اَذْلالِهَا السُّنَنُ. فَصَلَحَ بِذلِكَ الزَّمانُ، وَ طُمِعَ فى بَقاءِ الدَّوْلَةِ، وَ يَئِسَتْ مَطامِعُ الاَْعْداءِ. وَ اِذا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ والِيَها، اَوْ اَجْحَفَ الْوالى بِرَعِيَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنالِكَ الْكَلِمَةُ، وَ ظَهَرَتْ مَعالِمُ الْجَوْرِ، وَ كَثُرَ الاِْدْغال فِى الدّينِ، وَ تُرِكَتْ مَحاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوى، وَ عُطِّلَتِ الاَْحْكامُ، وَ كَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلا يُسْتَوْحَشُ لِعَظيمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَ لا لِعَظيمِ باطِلٍ فُعِلَ. فَهُنالِكَ تَذِلُّ الاَْبْرارُ، وَ تَعِزُّ الاَْشْرارُ، وَ تَعْظُمُ تَبِعاتُ اللّه عِنْدَ الْعِبادِ.
پس هر گاه ملت حق والى را بپردازد و زمامدار نيز حقوق ملت را پاس دارد، حق در ميانشان شكوه يابد، راههاى دين استوار گردد. شناسههاى عدالت راست شود و سنتها در روندى فراخور جريان يابد. بدين سان، زمانه اصلاح مىشود. به ماندگارى دولت اميد مىرود، و آزمندى دشمنان به نوميدى مبدل مىگردد. ولى هنگامى كه ملت بر زمامدار خود چيره خو شود و زمامدار با ملت خود از در زورگويى درآيد، اختلاف كلمه رخ مىدهد، نشانههاى جور آشكار مىشود، دغلكارى در دين فزونى مىيابد و راههاى اصلى سنت بى رهرو مىماند. هوا و هوس مبناى عمل قرار مىگيرد و احكام به تعطيل كشيده مىشود. بيماريهاى نفسانى فزونى مىگيرد. چنان كه از تعطيل حق، هر چند بزرگ باشد، و عملى شدن باطل، هر چند چشمگير، كسى احساس نگرانى نمىكند. از اين رو، نيكان به ذلت مىافتند و بدان عزت مىيابند و بندگان از خدا كيفرى گران مىبينند.
نتيجهگيرى
از مجموع آنچه در اين مقاله از آن بحث شد نتيجهگيرى مىشود كه:
1 ـ خدمت رسانى، فعلى اخلاقى و ارزشى است. آيات و روايات فراوانى به اين مطلب دلالت دارد. در آثار و كتابهاى اخلاقى علماى بزرگ اخلاق نيز از آن به عنوان فضيلتى اخلاقى تحت عناوينى مانند اعانت مسلمانان، سعى در قضاى حاجت مؤمنان و غير آن بحث شده است.
2 ـ معيارهاى ارزشمندى خدمت رسانى به مردم چنين است: ارزش ذاتى دارد، كارى عقلايى، پسنديده و تحسينبرانگيز است و كمتر عملى در ارزشمندى به پاى آن مىرسد. همچنين مبتنى بر احساس انساندوستانه و غيرخواهى است. بركات فراوان دنيوى و اخروى دارد. از جمله بهترين راههاى تقرب به خداوند است و بالاخره ارزشى همسان و چه بسا بالاتر از بعضى عبادتها دارد.
3 ـ خدمتى ارزشمند است كه توأم با اخلاص، توكل، عبوديت و بندگى، محبت به مردم، عدل و انصاف، ارتباط مستقيم با مردم، تواضع و گشادهرويى، استقامت در كار، تحمّل نيش و نوشها، وفا به عهد و پيمان، پرهيز از منّتگذارى و آزار رسانى، مشكلگشايى و مانند آن باشد.
4 ـ خدمت به مردم، گذشته از آثار و بركات دنيوى و اخروى، آثار تربيتى و اخلاقى فراوانى دارد. به عنوان نمونه در پرورش روحى و تكامل معنوى، نشاط معنوى، جلوگيرى از لغزشهاى خوار كننده، محبوبيت اجتماعى خدمتگزار تأثير مىگذارد.
شكوفايى اخلاق و معنويت مردم، دميدن روح اميد، رشد عزّت اسلامى، ريشهكنى بسيارى از مفاسد اجتماعى، برانگيختن حسّ سپاسگزارى، وحدت و همبستگى و پرورش روحيه شهادتطلبى از آثار تربيتى اجتماعى است.
5 ـ اگر كارگزاران و دولتمردان نظام اسلامى در خدمت رسانى به مردم سهلانگارى كنند، وحدت مردم به اختلاف كلمه مبدّل مىشود، نشانههاى ستم آشكار مىگردد و جامعه به هلاكت و سقوط دچار خواهد شد.